093802
شنبه 3 آبان 1393 00:14
بارون به شدت تن کوچه رو تازیانه میزد. شب از نیمه گذشته بود و یارو با صورت خونی دستشو به در زد وارد اتاق شش در هشت گرم و پرنوری شد اونجا رو پاتوق میگفتن یه سری از جوونای محله شبا تا دیروقت جمع می شدن و قلیون میکشیدن و حرف میزدن یارو که وارد شد چند ثانیه گذشت تا سکوت برقرار بشه وقتی همه جا ساکت شد خودشو کشان کشان به...